حقیقت این است ک زندگی از آن توست و ما مرده ایم.
ما خودمان را کشتیم..
و حالا مدتهاست ک مرده ایم!
اصلن قرار از دنیا امدنمان این بود ک ببینیم چ کسی بیشتر خودش را تحمل میکند.
و ما نتوانستیم..
ما همان اوایل بیزار شدیم از این جسم پر خلاء هبوط کرده..
همین هبوط بزرگترین بهانه بود تا خودمان را بکشیم.
حالا ما یک مشت مرده ایم ک دور هم اسیر روزمردگی شده و در بی خودمانی می لولیم.
شکل دنیامان هم همین است..
اینان ک ادعای زنده بودن دارند خود از همه مرده ترند و بوی جسم بی روحشان لزره بر زمین فکنده!
دل بسته اند به جملات مغز کوتاه مدتشان...ک شبها زمزمه میکنند در گوش هم و..
با طلوع سحر دندان میکشند یک سری حرف اضافه را..
کسی ک بیشتر خودش را تحمل میکند..بیشتر عذاب می بیند..
تو ک از زنده هایی بیا برایشان بگو ک چ سرانجامی دارند..
بگو دل بستن به زندگی چگونه است..
بگو انتهای این جاده هلاکت است!
آی .. همانندمان..
بیایید همین ابتدا خود را بکشیم.
بیایید و تنفس مردگی را تجربه کنید.
بیایید لذت نبریم..
بیایید بکشیم خودمان را ..هر چه زودتر..
هرچقد زودتر بهتر..
هرچه قدر زودتر بمیریم.زودتر زنده می شویم..
بهتر زنده می شویم!
بیایید خودمان را بکشیم!
از این قبیله اگر چند عاشقان رفتند