همان طوری که پی ریزی شد، ادامه دارد ..
گاهی فقط آشفته و پریشان تر می شویم در پیچ و خم وقایع!
هی راه را غلط می رویم .. هی با نااهلان هم سخن می شویم و اندکی بعد..
دوباره به شاهراه برمی گردیم!
غصه ی ما، غصه ی منتظران است..
نمیدانیم دست هایت را در دست داریم یا فقط با تصورش دل خوشیم!
غلط را با درست اشتباه می گیریم و از نتیجه ی هیچ کاری مطمئن نیستیم!
اخلاصمان را در طبق های زرین تقدیم کردیم و ادعا جایگزین رفتارمان کردیم..
ادعا بود همه ک ما منتظریم ..
اما همه یک مشت گل بی بوییم .. که سالهاست با عطر های قلابی فریب می دهیم دشت زمین را ..
تو آن عطر خالصی ک نمی آیی و ما همچنان سرگشته و حیران!
غصه ی انتظار مارا کشت،اما این قصه گره بیشتری خورد با طلوع هر شنبه!
زمین داغدار هجر توست ولی ما نه!
ما به نبودنت عجیب خو گرفته ایم..
عادت کرده ایم به همین "عجل" های صبح جمعه..
ما به این دوری سخت و جانگاه عادت کرده ایم و به این "خوبم" های استهزاء آمیز ..
خالصی .
اصلی .
نابی .
همین است و خواهد بود.. تا نیایی ..
یا شاید ، تا ما نیاییم.
نمیدانم!
من فقط دل خوشم به همین "عجل " ها و "امن يجيب المضطر اذا دعاه" ها..
و چشم به راه و حیران ..
از این قبیله اگر چند عاشقان رفتند