یه زمانی اینجا یه شکل دیگه بود

کافی بود .. قهوه و چای میخواستی

الان

خواستم بگم

ینی اومدم بگم که

در این کافه پر رفت و آمد قهوه ای تلخ بخور و به خوبی هایت فکر کن

از تلخی اش شکایت نکن !

تلخی اش در برابر ـ تنهایی ات ... هیچ است

......

فکر کنید صاحب اینجا رفته مسافرت

کلیدشو داده به من گفته مواظب گلدونام باش ... بهشون اب بده

به چه کسی ام

به هر حال سلام داره خدمتتون   ... هه

....

گفتم تنهایی

راستش ... کمر شکنه

میدونید

تلخ قهوه یا چایی که مونده باشه سرد شده باشه نیست

تلخ

باور ...

نبودن آنها که میتوانند باشند...

و تلخ تر است

باور ...

آنها که ادعای ماندن دارند !

..............

پ.ن : ببخشید نظرایی که دادید تایید نکردم

ینی من فقط اومدم چراغشو روشن نگه دارم

عین این که کلید خونه همسایه رو بهتون بدن

همون موقع که شما کلیدو انداختی  و درو باز کردی

پستچی بیاد نامه اورده باشه

شما باشی نامه رو باز میکنی؟

خوش باشد یا بشید به قول یه دوستی

مانیدا